خواست گار؟ : پـــ نه پــــ
کت و شلوار ذغالی ام را از کاورش بیرون می کشم
کراوات سپید با گلهای ریز در بافتش
کفش های ورنی مشکی
اینبار
افتر شیو، صورتم را بیش از همیشه می سوزاند
لالیکو با بوی جنگلِ سوخته
جعبه سیگار و کیف چرم و
سوییچم را بر می دارم
هر چند تو عروس من نیستی ، من مادام برای تو دامادم.
پ.ن: اغلب نمی دانیم چطور زیبایی هایمان را به نمایش بگذاریم. نمی دانیم چطور اندام نباید را بپوشانیم و زیبایی هایی مثل مو، گردن، دست ها یا ساق پا را با ظرافت برجسته کنیم... در مسائل اخلاقی هم همینطوریم ، کج خلقی ها، حساسیت ها و وسواس هایمان را بی هیچ ابایی در حلق مخاطب می ریزیم درحالیکه خوبی هامان را نه بیان می کنیم و نه می گذاریم بیان کنند، با توصیفِ بی منطقِ شکسته نفسی...
+ نوشته شده در سه شنبه چهارم مرداد ۱۳۹۰ ساعت 13:44 توسط الیماه
|