به تنهایی انسان های امروز دقت کنید، روزانه با بیش از 50 نفر رابطه ایمیلی و چتی و وبلاگی و اس ام اسی دارم ولی اغلب روزها، صدای 2نفرشون رو هم نمی شنوم چه برسه به دیدنشون..

زندگی به چند قسمت ساده تقسیم می شود:

1 وقتی پای کامپیوتریم: هدفون در گوشمان از دنیا بی خبریم..

نوشته ها و عکس ها تمام لحظه های ما می شوند. می خوانیم و می نویسیم و می بینیم و عکس و فیلمی را که تازه گرفته ایم آپلود می کنیم تا ببینند.

2 وقتی پای تلویزیون  هستیم: 2تا چشم داریم 2تای دیگر هم کرایه می کنیم و با همه وجود زل می زنیم به صفحه ی جادو، اگر کسی با ما حرف بزند (الکی) سر تکان می دهیم و ... فرقی نمی کند، کلیپ موزیک باشه، فوتبال و یا فیلمی سریالی چیزی....

3 پای موبایل مان: یا پیامک بازی می کنیم و پول به جیب مخابرات می ریزیم یا بلوتوث ها و عکس و موزیک های جدیدمان را مرور می کنیم و یا باز وارد اینترنت شده اییم تا کامنت هایمان را تایید کنیم.

4 پای کتاب یا مجله : با خواندن از دنیای خودمان به دنیای هزاران سال بعد یا هزاران سال قبل سفر می کنیم و باز در دنیای خودمان نیستیم.

5 سوار تاکسی یا اتوبوس یا خودرو سواری مان: صدای آهنگ زیاد، هدفون در گوش و از دنیای بیرون بی خبریم.

6 وقت کمی هم که باقی می ماند یا خودمان غذا می خوریم یا به ماهی و پرنده مان غذا می دهیم یا به گلهایمان آب.

***

بیخودی می گن: هیچکس تنها نیست...

همه تنهایند ولی با موبایلشان.با لپ تاپشان. با خودشان.

همه تنهایند با آدم ها و شخصیت های مجازی...


بعد از تحریر: به کلمه ی تنها توجه کنید: تن+ها... یعنی جمع تن....

یعنی خود کلمه ی تنها مفرد نیست.. تنهایی حتی اسم و رسم قابل و مناسبی هم نداره طفلک.


+ بادیگارد