آدمیزاد تنهایی، جان میدهد

درد که داشته باشیم، بیشتر دلمان می گیرد، دلمان تنگ می شود، دلشکسته می شویم، دلخور می شویم..

اصلا هر دردی با دل ارتباط دارد..

حتی یک درد کوچک در گوشه لپ آدمیزاد می تواند زمین و زمان را به هم بدوزد... چه برسد به بیماری، چه برسد به مراجعه به پزشک، تشکیل پرونده، رادیولوژی، ....

آدمیزاد تنهایی در کلینیک های پر از استرس و بوی الکل، جان میدهد، می میرد اگر حتی فقط و فقط یک درد ِ کوچک، گوشه لپش داشته باشد..

 

من در تلگرام: 

#الهام_محمودی

@elham_mahmoudy

قبول باشه

اون: دوست داشتین نیت کنید، میخوام نون پنیر سبزی درست کنم..

من: ....

 

کاری به اعتقاد و بی اعتقادی و این حرفا ندارم، چرا یه آرزوی درست حسابی تو دلم نیست؟

 

#دیالوگ

#الهام_محمودی

@elham_mahmoudy

چه کسی می داند؟

راز اینکه کسی آنگونه عاشقمان باشد که جانش به جانمان بسته باشد چیست؟

چه کسی می داند؟

بی شک، زیبایی و مهربانی و توقع کم و کمی سواد و لبخند زدن و غر نزدن و سازگار بودن و امثال اینها راهکار مناسبی نیستند.. اینهمه صفت و فعل به ظاهر خوب هرگز کسی را عاشق ما نمیکند...

در روزگاری زندگی میکنیم که طاقچه بالا گذاشتن، پشت چشم نازک کردن، خرج و برج زیاد، غرولند، نارضایتی، قیافه های فضایی، اطوار های آنچنانی و امثال اینها، بیشتر دل می برد و خیلِ مشتاقان را در پشت سر به صف میکند..

چه کسی می داند؟

راز اینکه کسی آنگونه عاشقمان باشد که جانش به جانمان بسته باشد چیست؟

 

من در تلگرام : اینجا

عشق دو ماهی ، قدغن

امشب را تصور کن، همین حالا را، ساعت 10 شب بعد از شام، تاپ و دامن و دمپایی پوشیده ای و یک مانتو و شال تابستانه از رویش... دستت راگرفته است، روی ماسه ها قدم میزنید و برایت از خاطرات و شیرین کاری هایش تعریف میکند تا بخندی، سر به سرت می گذارد تا دنبالش بدوی، بدوی و به دنبال او، پاهایت را در کناره ی آرام آب بکوبی و برداری و آرامش دریا را بهم بزنید.. امشب را تصور کن در حالیکه گرمای مردادی در پشت سرتان آتش بازی میکند، نسیم خنکی از دریا روی صورتتان می ریزد، امشب را تصور کن در یک ساحل تاریک، رو به دریایی که حالا یک حجم سیاهی است با کف های سفید و آرام، ساحلی که آرامشش را صدای آواز شما بهم می ریزد، امشبی که میخوانید: آبی دریا ، قدغن
شوق تماشا ، قدغن
عشق دو ماهی ، قدغن
با هم و تنها ، قدغن
برای عشق تازه ،
اجازه بی اجازه...
پچ پچ و نجوا ، قدغن
رقص سایه ها ، قدغن
کشف بوسه ی بی هوا
به وقت رویا ، قدغن
برای خواب تازه ،
اجازه بی اجازه...
در این غربت خانگی
بگو هرچی باید بگی
غزل بگو به سادگی
بگو ، زنده باد زندگی
برای شعر تازه ،
اجازه بی اجازه...
از تو نوشتن ، قدغن
گلایه کردن ، قدغن
عطر خوش زن ، قدغن
تو قدغن ، من قدغن
برای روز تازه ،
اجازه بی اجازه


#الهام_محمودی @elham_mahmoudy
از: #شهیار_قنبری

اگر نتونستيد...

احساس امنيت، احساس مهم بودن، احساس ديده شدن ، شنيده شدن و خوانده شدن..


اگر اينهارو تونستيد در يك رابطه به كسي بديد، اون رابطه تبديل ميشه به يك رابطه هزارساله..
اما اگر نتونستيد...
خب نتونستيد ديگه.

 

من در تلگرام:

#الهام_محمودی @elham_mahmoudy

یک وقت تورا دوست دارند

فرق هست بین دوست داشتن ها

یک وقت تورا دوست دارند برای لحظه ای مثه تشنه که آب را

یک وقت تورا دوست دارند برای چند ساعت مثل خسته که تکیه در سایه درخت را

یک وقت تورا دوست دارند برای چند روز مثل مسافری، هتلی در کنار دریا را

یک وقت تورا دوست دارند برای چند ماه مثل دختری، پالتوی زرشکی و زیبایی را

یک وقت تورا دوست دارند برای چند سال مثل خسته از پنچری گرفتن در تمام خیابان های شهر، یک اتومبیل نو و سالم را

یک وقت تورا دوست دارند برای همیشه، که این دوست داشتن مثل هیچ چیز نیست. مثل و شبیه خودش است، شبیه دوست داشتن برای همیشه.

از این دوست داشتن ها برایتان آرزو می کنم .

 

 من در تلگرام:

#الهام_محمودی

@elham_mahmoudy

و دوباره ریه ات را از هوای سرد و گرم ِ اطرافت پر کنی..

شده از دار دنیا یک حس عجیب بلاتکلیفی داشته باشی؟ ندونی عاشقی یا نیستی، ندونی باید بری یا باید بمونی، ندونی داری خودتو ارزون می بازی یا به قیمت؟!!

 

شده در هنگام تفرج در دشت و چمنزار، همینطور که سرخوشانه، بپر بپر کنان، لی لی روان، در حالیکه آفتاب و ابر با هم قایم باشک بازی میکنند و نسیم مامور شده تا عطر درختای نارون و کاج رو با هم مبادله کند.. در هنگام تفرج در دشت و چمنزار ناگهان پایت در چاله ای پر از گِل فرو برود؟

هوا خوب است، منظره زیبایی پیش چشمان توست، ریه هایت از اکسیژن ناب پر و خالی می شوند ولی.. ولی پایت در یک چاله کوچک سرد و لزج گیر کرده است..

هرقدر بیشتر بمانی و زمان بفروشی، بیشتر فرو می روی، بیشتر لزجی و خیسی و سرما در لایه لایه های کفش و جورابت رسوخ میکند.. باید در اولین لحظه، درحالیکه قدم دوم را جای محکم و خوبی گذاشته ای، خودت را بیرون بکشی و در اولین فرصت هردو پا را روی زمین سخت و مطمئن بگذاری و دوباره ریه ات را از هوای سرد و گرم ِ اطرافت پر کنی..

 

شده از دار دنیا یک حس عجیب بلاتکلیفی داشته باشی؟ ندونی عاشقی یا نیستی، ندونی باید بری یا باید بمونی، ندونی داری خودتو ارزون می بازی یا به قیمت؟!! باید یه روزی گام دوم را جای محکم و خوبی بگذاری و خودت را بیرون بکشی، در اولین فرصت..

 

#الهام_محمودی

@elham_mahmoudy

شب، فقط اونجاش كه..

ما را به سخت جاني خود اين گمان نبود..

: شاعر گفته، منم ميگم:

قشنگى شب، فقط اونجاش كه ميبيني به دوي صبح نزديك ميشي، ولي دلت نميخاد به هيچكس پيام بدي و حرف خاصى با كسي نداري..
اين يعني رها، يعني شناور، معلق، يعني بي هيچ بستگي به شخص يا موضوع خاصي، ميتوني به شب نخوابيدن و صبح بيدار نشدنت فحش بدي..

#الهام_محمودى
@elham_mahmoudy

#تفاضل_دیه ، فاجعه ای بزرگتر از تجاوز و قتل

می دانید چیست؟ در جامعه ای زندگی می کنیم که اگر زنی کشته شود برای قصاص قاتلِ مرد باید نیمی از دیه او را پرداخت کنیم! طبق قانون: در صورتی كه مقتول زن و قاتل مرد باشد برای اجرای قصاص مرد بايد تفاضل ديه يعنی نصف ديه را به ورثه قاتل پرداخت. در ماده 209 قانون مجازات اسلامی اين حكم آمده است. يعنی‌اينكه برای اجرای حكم قصاص و اعلام يك مرد قاتل، بايد نصف ديه از سوی اولياء دم مقتوله (زن) به قاتل پرداخت گردد. ولی‌ اگر زنی مردی را بكشد قصاص می‌شود و اوليای مقتول جز خون زن مستحق چيز ديگری نيستند. فرای اینکه حکم های قصاص و اعدام ضرورت و لزوم بر اجرا دارند یا خیر، بیایید خودمان را لحظه ای بگذاریم جای خانواده یک مقتولِ زن (#بنیتا #آتنا و خیلی های دیگر...) .. در جامعه ای که قصاص حق مسلم هرکسی است که تمایل به انجام آن داشته باشد، خانواده قربانیانِ مونث باید دنبال جور کردن مبلغ نیمی از دیه مرد قاتل باشند تا شاید بتوانند حق قانونی و شرعی خودشان را دریافت کنند... بی شک بخش عمده ای از عموم مردم ما از وجود چنین قانونی حتی خبردار نیستند، که خبردار بودنمان هم دردی را درمان نمیکند... از طرفی گمان می رود پرداخت تفاضل دیه از طرف بیت المال هم راه حل اساسی نیست(دولت نیز در حقیقت جیب مستقل از ملت ندارد)، بلکه این قانون است که #باید اصلاح شود... درد چنین جریاناتِ تبعیض جنسیتی در جامعه کمتر از درد قربانی شدن زنان و دختران سرزمینمان نیست، سوال اینجاست: مردی که در نهایت بی رحمی و قساوت قلب تجاوز می کند، می کشد و جسم نحیف یک کودک را تکه تکه میکند، دو برابر یک #زن ارزش دارد؟ تا به کجا قرار است به این مسیر ادامه بدهیم؟ و سر دخترانمان را با یک تبریک روز #دختر گرم کنیم؟ چه زمانی میخواهیم گامی قطعی در استرداد حقوق زنان برداریم؟

 

#الهام_محمودی @elham_mahmoudy

تن ها نتوان بود

هزارتا دوست و رفیق و خواهر و برادر و #آشنا داشته باشی، ذره ای از غم و غصه زندگی ات کم نمیکنن، فقط کمک میکنن گاهی دلشوره ها و بغض هاتو فراموش کنی و این گاهی ها، سبب زنده موندن و طول عمر ماست..

 

صفحه من در تلگرام:

#الهام_محمودی

@elham_mahmoudy

دختر است دیگر.. 2

درست است که دلایل شکل گیری روزهایی مثل روز دختر، در واقع دلایل اسف باری هستند و به واقع نباید از تبریک به بکر بودن یا نبودن یک #زن خوشحال شد... که این مسائل به شکل کامل و مشخصا فردی و شخصی هستند و تبریک گویی ها سببِ بی سبب ِ ارزش گذاری روی انسان هاست، انسان هایی که خداوند مختار آفریدتشان... و ارزش گذاری روی بکارت در واقع تحت شعاع قرار دادنِ ساده ترین نیازهای بشری و خلقت انسان است.

تبریک به زن ها و دخترها درحالیکه حتی از کوچکترین حقوق خود آگاه نیستند بیشتر خنده دار به نظر میرسد، در حالیکه هنوز خش های روی مغز و ذهن و یاد ما از تجاوز و قتل یک دختر هفت ساله برطرف نشده و فراموش کردنش نشدنی است..
می دانید چیست؟ دخترها روز نمی خواهند، تبریک نمی خواهند، هدیه نمی خواهند، به آنها احترام بگذارید، هرگز به آنها نگویید دختر بلند نمیخنده، هرگز به دخترها نگویید طوری لباس بپوش که دیگران به گناه نیافتند، هرگز به دخترها نگویید ببین شوهرت چی میگه، هرگز به دخترها نگویید دیدن دختری فلان حق ت رو خوردن، هرگز به دخترها نگویید (حتی به شوخی) آخرش که باید شوهر کنی، یا آخرش که باید کهنه بچه عوض کنی.. دخترهایتان را از سفر، از درس خواندن در شهرهای دیگر، از حضور در اجتماع نترسانید و منع نکنید...

درست است که دلایل شکل گیری روزهایی مثل روز دختر، در واقع دلایل اسف باری هستند، اما از آنجاییکه جامعه غم زده و بی لبخندی هستیم، از هربهانه کوچکی برای تبریک و توجه و لبخند و رد و بدل کردن هدیه و شادمانی استقبال می کنیم، پس امروزتون مبارک : )

#الهام_محمودی
@elham_mahmoudy

گاهی خودمان را..

گاهی خودمان را سرگرم می کنیم، طوری که خود فراموش می کنیم از چه چیزی فرار کرده ایم به اینهمه سرشلوغی، اینهمه دویدن، اینهمه سر و صدا، اینهمه حساب و کتاب...


گاهی خودمان را سرگرم می کنیم، خودمان را گول می زنیم، خودمان را می زنیم به ندیدن، به نشنیدن، به حس نکردن، به نفهمیدن، به لبخندهای کشدار، و گاهی به آغوش های تبدار.. همان هایی که برای ما ساخته نشده اند، ولی ما خودمان را گول می زنیم، گول می زنیم تا گمان کنیم که سرگرم یم..

در تلگرام:

#الهام_محمودی
@elham_mahmoudy

مثل دیر رسیدن به قطار

شاعر گفته: گاهی چه زود دیر میشود، مثل دیر رسیدن به قطار مترو که منتظر نمیمونه، مثل سر رفتن شیر جوشیده روی اجاق گاز، مثل تبریک تولد بعد از یک ماه تاخیر، مثل هر میوه ای تو بی فصلی اش..
باید مراقب باشیم که دیر نرسیم، به داد هم، به دل ِ هم، به عشق هم... بیخودی گفته اند دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن ه، نه بعضی دیر رسیدن ها خیلی گرون تموم میشن، مراقب باشیم دیر نرسیم.

در تلگرام:

دست نوشته های الهام محمودی