همکار من نباشید لطفا 2

از قدیم گفتن مشت نشانه خروار است.. نکه خیال کنید که من در محیط کاری بدی هستم، نه اتفافا یک مجموعه کاملا فرهنگی و قانونی و حتی نام آشنا... 

ولی شرحی که بر اوضاع آدم های اینجا رفت، تنها ذره ای بود از تمام آنچه در خیابان ها و معبرها می گذرد، تنها بخش بسیار کوچک و شسته رفته و ترتمیز از جامعه ی خراب و آلوده و وحشتزده ی #رابطه_محور ِ سرزمینمان...

همکار من نباشید لطفا

متاسفانه در محیطی کار میکنم که مجرد و متاهل فقط دغدغه های جنسی دارند، فقط از شوهر و شوهر رفتن حرف می زنند، فقط از ازدواج سفید، از دوست پسر و دوست دختر، از جاست فرند و دوست اجتماعی...

 

نکه خیال کنید اینجا خبری ست ها، نه!! ولی خب شوخی ها درباره اینست که پس کی شوهر می کنیم دیگه سر کار نیاییم! درباره اینکه اولین دوست دخترم فیلان بود....

 

ناراحت کننده است، حتی عذاب دهنده..

از خود بودن، از انسان بودن، از زن بودم خجالت می کشم اغلب... 

هدف نهایی هرکسی در زندگی چیست؟ واقعا نباید برنامه ای داشت؟ نباید زندگی رو برتر و بالاتر ازین حرف ها، ازین نگاه های جنسیتی، ازین جنس ضعیف بودن دید عایا!!!!!!؟؟؟؟

کاش کمپینی راه بیافتد با عنوان

مردهای توی خیابان بسیار عجیب ند..

تا می بینند یک دختر ترگل ورگل منتظر تاکسی است، می آیند بوق میزنند، و سوارت میکنند، بعد از کمتر از یک دقیقه که میفهند نخیر این یکی از آن یکی ها نیست و به واقع مسافری بیش نیست، اهل حرف و گپ و نیشخند نیست، بی سبب یا راه را اشتباهی می روند یا از ترافیک می نالند تا خودت پیاده بشوی...

بله خب پیاده می شویم و از خدایمان است که از شر آدم های بیمار گونه خلاص بشویم...

 

کاش کمپینی راه بیافتد با عنوان اینکه: هر دختر زیبایی، فاحشه نیست، هر زنی که کنار خیابان منتظر تاکسی ایستاده، الاف و بیکار نیست، هر زن یک انسان است که حریم و حرمت دارد  و باید با دیده احترام به او نگریست.. 

کاش بدانیم هوس مان را کجا و چطور باید کنترل و خرج کنیم!

 

من در تلگرام:

https://telegram.me/darchin_e_chindar/301

فردا دوباره از نو...

مردها می توانند، ترک کنند و پشت سرشان را نگاه نکنند.. مردها می توانند، ببینند و جیک شان در نیاید، مردها می توانند رها کنند و بروند پی زندگی شان... 

ما اما هر روز عکس پروفایل ش را چک می کنیم، وارد صفحه اش می شویم، تمام چت های این چند ماه اخیر را می خوانیم، تا برسیم به جایی که ساکت شد، تا ببینیم چه رخ داده، به نتیجه نمی رسیم و فردا دوباره از نو.. هر از گاهی هم پیامی می فرستیم، جوابی نمی گیریم و فردا دوباره از نو.. دست به گریبان خدا می شویم، گریبان که چه عرض کنم، آویزان می شویم از در و دیوار بارگاهش، استغاثه، دعا، نذر، زیارت، گریه، گریه، گریه... خدا هم از آنجایی که مرد است، بهایی به دل دردمان نمی دهد و ما اما فردا دوباره از نو..

مردها هم می بینند، عکس پروفایل را، پیام های ارسالی را، پست ها و مطالب را، می بینند، می خوانند، می شنوند، تمام که شد، موبایل شان را می زنند به شارژ و سرشان را می گذارند روی بالش و می خوابند، و فردا دوباره از نو..

 

https://telegram.me/darchin_e_chindar/247