فردا دوباره از نو...
مردها می توانند، ترک کنند و پشت سرشان را نگاه نکنند.. مردها می توانند، ببینند و جیک شان در نیاید، مردها می توانند رها کنند و بروند پی زندگی شان...
ما اما هر روز عکس پروفایل ش را چک می کنیم، وارد صفحه اش می شویم، تمام چت های این چند ماه اخیر را می خوانیم، تا برسیم به جایی که ساکت شد، تا ببینیم چه رخ داده، به نتیجه نمی رسیم و فردا دوباره از نو.. هر از گاهی هم پیامی می فرستیم، جوابی نمی گیریم و فردا دوباره از نو.. دست به گریبان خدا می شویم، گریبان که چه عرض کنم، آویزان می شویم از در و دیوار بارگاهش، استغاثه، دعا، نذر، زیارت، گریه، گریه، گریه... خدا هم از آنجایی که مرد است، بهایی به دل دردمان نمی دهد و ما اما فردا دوباره از نو..
مردها هم می بینند، عکس پروفایل را، پیام های ارسالی را، پست ها و مطالب را، می بینند، می خوانند، می شنوند، تمام که شد، موبایل شان را می زنند به شارژ و سرشان را می گذارند روی بالش و می خوابند، و فردا دوباره از نو..
زندگی خیلی عجیبه غریبه ها...