زن بودن کمی درد دارد ...
اگر نوشتن درباره گرسنگی و تشنگی و خوابیدن عیب باشد، اگر گفتن از عشق و دوستی و آشنایی و جدایی مایه ی خجالت باشد، اگر بلند شدن مو و ناخن و چروک افتادن پوست سبب سر افکندگی انسان باشد، آنگاه گفتن و نوشتن از قاعدگی زنانه هم خجالت آور و تابو شکن خواهد بود.
یک فرایند ساده ی جسمانی در زنان که خداوند با حکمت خود در وجود ما قرار داده و هیچ کس در بروز و اتفاقش نقشی ندارد.
قاعدگی در اصل نشانه ی سلامت و کامل بودن یک زن است. نه یک موضوع یا خطای جنسیتی..
آنقدر ما را از این سیستم ترسانده اند که از آن بیزار شده ایم. آنقدر آن را در دل خود ریخته ایم که مرد ها آن را سبب ضعف ما می دانند.
این بخش از زنانگی درد دارد. خیلی زود به زود، حتی یک ماه از بار قبل نگذشته شکم، کمر، لگن، پهلو ها، ستون فقرات به درد می افتد. این درد را باید که در دل پنهان کنیم تحمل کنیم، حتی اگر شده زمین را گاز بگیریم ولی به زبان نیاوریم.
آری زن بودن درد دارد، گذشتن از کودکی و پیوستن به دنیای لطافت های زنانه درد دارد، قد کشیدن در یک زن با خونریزی و ترس و درد آغاز می شود.
درد وقتی بیشتر می شود که نمی توانیم سرمان را بالا بگیریم و بگوییم چون نسل بشر باید حفظ شود ما درد می کشیم. چون مردها به تنهایی برای تکثیر ناتوانند ما درد می کشیم.
به کدام استاد دانشگاه می توانیم بگوییم درس نخوانده ام چون درد داشته ام، به کدام رئیس می توان گفت دیر رسیده ام چون درد داشته ام، به کدام مهمان می شود گفت از آمدنش خوشحال نیستم چون توان ایستادن به روی دو پا را ندارم. به کدام پدر می شود گفت خودت برای خودت چایی بریز چون قاعدگی من درد دارد. به کدام شوهر می توان گفت دوست ندارم مهمان خانه ی پدری ات باشم چون درد در من می پیچد.
اما کدام زنیست که نگوید اینهمه درد در بودنِ قاعدگی و حتی بعد از رفتنش در میانسالی، به یک لحظه مادر بودن نمی ارزد.
+ ما زن ها حکمت الهی اش را پذیرفته ایم ولی کاش مردها برای اینهمه صبر در ما احترام قائل باشند نه تضعیف و تمسخر.
+ بجز درد های جسمانی، خستگی های روحی، حساسیت، زودرنجی، استرس، نیاز به محبت بیشتر ،...
+ نمی دانم چه کسی نام آن را عادت گذاشت، بعید می دانم کسی به درد عادت کند.
+ ++ قاعدگی اینجا
++زنی که با آیینه قهر کرده است.
زندگی خیلی عجیبه غریبه ها...