می دانم شعار است

زندگی همین است

یک شب پاییزی با خیال راحت سر روی بالش می گذاری و می خوابی و صبح، کمی زودتر از همیشه با صدای تلفنی برمی خیزی که خبر رفتن یک مادر را اطلاع می دهد.. یک مادر کجا می تواند برود؟ جز به بهشت..

آری، زندگی همین است، گاهی تمام تلاشمان را می کنیم که قلبی حتی شده برای چند روز بیشتر بتپد، اما اینجور چیز ها دست ما نیست، گاهی تمام اموالمان را به پای ساعتی بیشتر نفس کشیدن عزیزی می ریزیم که خداوند او را فرا خوانده..

می دانم شعار است، اما گاهی باید شعار داد تا در ذهن بماند، 

کاش از لحظه های بودن عزیزانمان بیشتر استفاده کنیم، با محبت، با لبخند، با هم نشینی، با شنیدن، با دیدن، با لمس،... 

کاش روزی نرسد که بگوییم، کاش آن روز صدایش کرده بودم، کاش بیشتر نشسته بودم، کاش خواسته اش را اجابت کرده بودم، کاش لیوان آب را با مهر بیشتری به دستش داده بودم ... 

 

من در تلگرام:

https://telegram.me/darchin_e_chindar/275

آدمیزاد است دیگر..


آدمیزاد است دیگر، گاهی به یک اتومبیل حسادت میکند، آدم گاهی به اتوميبل عقبی که در آینه میبیند حسادت میکند، آدم گاهی به آن اتومبیل که مردی ميانسال بر صندلی جلويش نشسته و نقش پدر را بازی میکند حسادت میکند... آدمیزاد است دیگر، گاهی دلش برای پدرش تنگ میشود.