زندگی با چشمان بسته

زندگی بالا و پایین دارد، خوب و بد دارد، تلخ و شیرین دارد، ترش و ملس دارد، گرم و سرد دارد، خنده و گریه دارد، کوچک و بزرگ دارد، دوست و دشمن دارد، بود و نبود دارد، رفت و آمد دارد، ...

 

زندگی بالا و پایین دارد، ولی ما باید یک جا بمانیم، خودمان باشیم و عوض نشویم، عوض هم شدیم متعالی بشویم، مهربان و سر به زیر و بی آزار... 

می شود؟ می توانیم؟

آدمیزاد است دیگر..


آدمیزاد است دیگر، گاهی به یک اتومبیل حسادت میکند، آدم گاهی به اتوميبل عقبی که در آینه میبیند حسادت میکند، آدم گاهی به آن اتومبیل که مردی ميانسال بر صندلی جلويش نشسته و نقش پدر را بازی میکند حسادت میکند... آدمیزاد است دیگر، گاهی دلش برای پدرش تنگ میشود.