فصل انگور
فصل انگور که گفتم بیایی، حالاست
غوره ام اما هنوز
جام بیاور
شراب نشوم، آبغوره که می توانم شد
جان ندهم برایت، قلب که می توانم به نامت کنم..
***
فصل انگور است
آهای تویی که غوره نشده، مویز می شوی...
پس کو شراب ات؟!
کنایه ای بر شعر رحمان عباسی: قرارمان فصل انگور/شراب که شدم تو جام بیاور من جان..
+گزش
+ نوشته شده در دوشنبه دوازدهم تیر ۱۳۹۱ ساعت 9:20 توسط الیماه
|