فصل انگور که گفتم بیایی، حالاست

غوره ام اما هنوز

جام بیاور

شراب نشوم، آبغوره که می توانم شد

جان ندهم برایت، قلب که می توانم به نامت کنم..

***

فصل انگور است

آهای تویی که غوره نشده، مویز می شوی...

پس کو شراب ات؟!

کنایه ای بر شعر رحمان عباسی: قرارمان فصل انگور/شراب که شدم تو جام بیاور من جان..

+گزش