رویای از دست رفته
همدم شب های تابستانی من ، یک لیوان بلورین بزرگ است که قبل از خواب پر می شود از قطعات مکعبی و سفید رنگ یخ. که چند قطره آب لیمو می چکانم رویش و کمی هم آب..
می گذارم بالای سرم تا تمامِ تنِ لیوان از بخار آب متبلور شود... بعد با انگشت به مثل نوازش می نویسم رویش... شاید ارزوهایم را... تا خواب مرا ببرد...تا رویا.
صبح که بیدار می شوم نه یخ ها هستند و نه آرزوهای نوشته شده....

پ.ن: عکس متن رو تقدیم می کنم به دوستم: طوطی /همینجوری / والا
+ نوشته شده در شنبه بیست و ششم فروردین ۱۳۹۱ ساعت 9:0 توسط الیماه
|
زندگی خیلی عجیبه غریبه ها...