برگرد و مرا دوباره با خودت ببر
آن حجم سنگینی که از جایی بالاتر از ناف
ـم شروع شده بود و تا تمام حلق ـم را احاطه کرده بود،..
این چکه های بی هق هق ـه شبانه... ادامه دارد.

دلی که میخواست از دهان ـم بیرون بریزد ولی از چشمان ـم می چکید بی هیچ هق هق ـی...
آن حجمی که تمام مرا در بر گرفته بود...
در جایی از خواب آن شب ـم جا مانده..
خالی شده ام
از من
من یک شب بدون تو
جایی دور در خوابی دیر جامانده ام.
این چکه های بی هق هق ـه شبانه... ادامه دارد.

+ نوشته شده در چهارشنبه دوم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 9:52 توسط الیماه
|
زندگی خیلی عجیبه غریبه ها...