صداي آب را ميشنوم ،حوله سپيد را بالاي درب رختكن ميگذارم. از آشپزخانه برايت شربت آبليمو مي آورم و ليوان را روي میز عسلي نزديك حمام ميگذارم. موبايلت روي ميز دور خودش ميچرخد.

بطرف ضبط صوت ميروم، سي دي نقره اي را درون دستگاه گذاشته و پلي ميكنم:

وقتی باد آروم آروم موتو نوازش می کنه

طبیعت وجودتو انقدر ستایش می کنه

وقتی که یواشکی خواب به سراغ تو میاد

برای داشتن چشمای تو خواهش می کنه

 

این همه عاشق داری ، چطور حسودی نکنم؟

این همه عاشق داری ، چطور حسودی نکنم؟

 

 وقتی شب فقط میاد برای خوابیدن تو

خورشید از خواب پا می شه تنها واسه دیدن تو

وقتی که چشمه حریصه برای لمس تن تو

یا که پیچک آرزوشه بشه پیراهن تو

 

این همه عاشق داری ، چطور حسودی نکنم؟

این همه عاشق داری ، چطور حسودی نکنم؟

 

 وقتی هر پرنده به عشق تو پرواز می کنه

عشق تو حتی طبیعتو هوس باز می کنه

وقتی تو قلب خدا این همه جا هست واسه تو

چرخ گردون واسه تو گردشو آغاز می کنه

 

این همه عاشق داری ، چطور حسودی نکنم؟

ای همه عاشق داری ، چطور حسودی نکنم؟!


جلوي ميز اتو مي ايستم و پيراهن سورمه اي را با اتوي داغ نوازش ميكنم. صداي سشوار را ميشنوم، و صداي اس ام اس موبايلت را.

پيراهنت را روي پشتي صندلي ميگذارم و به طرف بالكن ميروم،جلوي نرده هاي سپيد مي ايستم و تنم را به نسيم بهاري ميسپارم، قدم هايت را حس ميكنم و بوي عطرت را، دستهايت را روي چشمانم ميگذاري،لمسشان ميكنم و نگين سياه انگشترت را، مثل هميشه.

دستهايت را پايين مي آورم و انگشت هايت را روي لبهايم مي نشانم، شانه هايم را درون سينه ات ميكشي و مرا در آغوشت غرق ميكنی.

لعنتی با تو لحظه ها را طی می کنم، چرا گوشی را بر نمی داری؟