عطر سیب
من کتاب هایم را مرتب می کنم و تو هنوز
پای میز اتو ایستاده ای ، پیراهن آبی آسمانی با سر آستین های طرح دار را
به تن می کنی و از من نظر می خواهی، در حالیکه چیدمان کتابهای جین آستین
را بالا و پایین می کنم؛ تا بری و برسی خیس عرق می شی، لک بر می داره، این
زیادی روشن نیست؟
به سراغ پیراهن آستین کوتاهی می روی و آن را با دقت روی میز اتو می خوابانی..اتوی داغ را که خاموش می کنی، خودت را در آیینه سیر تماشا نموده و بعد دوباره می پرسی. سوالت را با سوال پاسخ می دهم؛ ارتباط شناسی ،با این چاقی اش، کجا بذارمش؟ فیگورت را عوض می کنی یعنی جواب نداری و جواب می خواهی. پیراهن صدری تابستانی ،شلوار لجنی کتان ؛ کفش و کمربند و کیف قهوه ای سوخته ات را بپوش.
راضی می شوی، با لبخندی تشکر کرده و نکرده به سراغ میز عطرها می روی ،با صدای بلند به گوشت می رسانم؛ جای تو باشم عطری می زنم که رنگ لباسم باشه، عطر سیب سبز...
باز جلوی آیینه ایستاده ای و سر و چشم و دندان هایت را چک می کنی ، قبل ازینکه بپرسی پاسخ را در کاسه ی خیالت می ریزم؛ گل رز سبز ، ازونا که اون دفعه... خودت تا آخرش را می خوانی و سوییچ و کیف پولت را بر می داری و از در بیرون می پری.
من همچنان که قلعه حیوانات ِ دوباره خوانده شده را سر در گم در دستانم دارم ، به رنگ مکمل سبز می اندیشم ، هر قدر چیدمان کتابخانه ام برایت مهم باشد ، گزینش و زیبایی لباس هایم را بیشتر دوست خواهی داشت.
دامن مخمل مشکی فون از زیر زانوانم ،با یک بلوز آستین کوتاه قرمز ِ عروسکی ،لاک قرمز ، صندل جیر مشکی و دست ِ آخر عطر سیب قرمز.. کمی بیشتر از تو وقت می خواهم تا رنگ ماتیکم با رنگ لباسم ست کنم ، موهای لخت شده تا سرشانه و نگین کوچک قرمز در گوش..
هنوز نیمی از کتاب ها روی میز سرگردانند و من از گوشه ی پرده ی حریر آمدنت را رصد می کنم ،تو از آن گوشه ِ تصویر پشت پنجره سبز می شوی و من از شعف سرخ..
پله ها را دوتا یکی بالا بیا ، بلاتکلیفی کتاب ها مرا کلافه کرده است. شربت آلبالو را درون لیوان می ریزم و تو با هفت شاخه رز سرخ آنسوی چشمی خودنمایی می کنی...
می دانستم به این کتاب های تله پاتی اعتمادی نیست.