هر سال همین موقع ها...
میهمان که می آید باید کل خانه را غسل داد، پذیرایی و حال و آشپزخانه، راه پله ها و درب ورودی، سرویس بهداشتی و حمام.. جارو برقی و گرد گیری و تنظیم چیدمان مبلمان، رخشا و جرم گیر اتک ، برس و سیم و دستمال جادویی ماکرو(میکرو)باکتر ، دستکش پلاستیکی و پیش بند ...
کارها که تمام می شود یک قوری چای تازه دم می چسبد و کرم سافت نیوآ که دست ها را با آن ماساژ دهی...
خرید و پخت و پز و آماده کردن ِ دسر و مواد لازم ِ دیگر بماند که چند روز جلوتر وقت می گیرد، مهمترین قسمت؛ انتخاب اینکه چه بپزیم و با چه چیزی پذیرایی کنیم.. شیرینی ها چه سایزی باشند که در ظرف خوب چیده شوند ، تنظیم طعم شربت و میوه ها و بستنی ؛طوری که تکراری نباشند...
فکر و خیالِ چه بپوشم و چه نپوشمش که بماند...
خلاصه کلی سخت است وقتی بیست نفر مهمان داری با سلیقه های متفاوت و تیپ های جورواجور...
وقتی میهمانی افطار هم که باشد باز سخت تر... سرو همزمان آب جوش و شیر و چایی و سوپ و حلیم و سبزی خوردن و سنگک و پنیر و کره و مربا و .... و با فاصله کمی دوباره سرو شام...
حالا تصور کنید صد و شصت نفر میهمان افطار داری که نصفشان از نصف دیگر دل خوش ندارند و نیمی شان نا محرمند و باید پوشش مناسبی هم داشته باشی و بیخ تا بیخ خانه می نشینند و مدام قاشق و بشقاب و نمکدان ، شکردانِ اضافه می خواهند و موقع رفتن (ساعت یازده شب در حالیکه تو هنوز افطار هم نکرده ای) برای در خانه مانده هایشان هم غذا می برند...
اینجاست که از هرچه میهمانی ای که رفته ای و هر یک لقمه ای که خورده ای سخت پشیمان می شوی.. هر چند که این افطاری نذر گذشتگانی ست که 7- 8 سال پیش از تولدت دار فانی را وداع گفته باشند که حالا سنت شده و شاید رو در بایستی نمی گذارد که هر سال 19رمضان کریم (و یک هفته پس و پی اش) آب خوش از گلویت پایین برود.