جاده یعنی؛
دل من گرفته زینجا، هوس سفر نداری؟
گون از نسیم پرسید...
کوله ات را برداری، کفش های کتانی ات را به پا کنی، بروی بایستی سر جاده و یک چیپس مزمز دستت بگیری. شاهزاده که با مادیانش ترمز گرفت، تَرکش بنشینی و دل بسپاری به رفتن...
و به قول سهراب:
«جاده یعنی غربت. باد، آواز، مسافر، و کمی میل به خواب.
شاخ پیچک، و رسیدن، و حیاط.»
و باز سهراب سپهری:
دلم گرفته،
دلم عجیب گرفته است.
و هیچ چیز،
نه این دقایق خوشبو، که روی شاخه ی نارنج می شود خاموش،
نه این صداقت حرفی، که در سکوت میان دو برگ این گل شب بوست،
نه، هیچ چیز مرا از هجوم خالی اطراف
نمی رهاند.
و فکر می کنم
که این ترنم موزون حزن تا به ابد
شنیده خواهد شد.
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و ششم اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 12:33 توسط الیماه
|