کاش یه زرافه ی ..
خواهم نشست و به آیینه شکسته ی دلم زل خواهم زد..
دیگر لب از لب نخواهم گشود..
و تا لبریز شدنِ این جام شعرهایم را سانسور خواهم کرد ..
دیگر دل به دل کسی نخواهم بست..
بگذار دل ها در تاب من بی تاب شوند..
دیگر دست روی دست خواهم گذاشت..
رنگی بر بومی نقشِ رود نخواهد کشید..
..
سیبی از شاخه ی پر بار عشق بر زمین می غلطد..
-ایزاک!؟
-خانم اجازه غایبند.
..
برای کشف هر سجده ای ، زمان بر زمین افتاده است..
ولی خدایی بر تارک آسمان تازیانه اش را با شوکران آب می دهد..
..
دیگر زندگی بوی زندگی ندارد.
زندگی ام را پس از مردگی ادامه خواهم داد..
-الهام!؟
-خانم اجازه ..غایبند.
(آرشیو 26بهمن 1389)
آری ، حریف خوبی بود، آن جانِ شیفته!
من خدا را به مبارزه می خوانم.
آخرین خط از جلد 1 "جان شیفته رومن رولان"
+قند صدايت مرا دچار كرده...
+قلب با این کوچکی دو اتاق دارد .. مگر می شود در خانه ای با یک اتاق زندگی کرد؟
+باز جانورهای تاکسی درمی شده پشت ویترین، لبخند می زنند چون فوریه در راه است...
+ عشق سیری چند؟خریداریم.(اینجا)
+ چهارم را هم بخوانید و نظر بدهید : اینجا
+اگر هنوز حوصله خواندن باقی مانده: دو قلموی بزرگ
