داشتن یک رابطه ...( منظورم از رابطه؛ همون برطرف کردن صِرف نیازِ جنسی است)... داشتن یک رابطه در طبیعی ترین شکل نمی تواند خالی از بوسه باشد.. برای بوسه تقدس و مقام خاصی قائلم، در ذهن من نمی گنجد برای رفع لحظه ای ِ یک نیاز به لمس و بوسه ی هر کسی تن داد..

حتی حیوانات برای تصاحب بهترین ها در جنس مقابلشان مبارزه می کنند، می جنگند و تلاش می کنند با زیباترین(به زعم خودشان)، قوی ترین و سالم ترین موردِ ممکن رابطه برقرار کنند... تا البته بتوانند فرزندان مانا تری رو تحویل جامعه ی حیوانی شان بدهند... چطور است که انسان، این حیوانِ عقل دار برای رفع جسمانی ترین نیازش از حیوانات هم، پست تر عمل می کند؟

نکند این کج سلیقگی ها محصول رشد علم در انسان باشد، علمی که احتمال بوجود آمدن فرزند را از بین می برد. به گمانم اگر این علم نبود ریشه خیانت ها هم انقدر گسترش نمی یافت!!!

حتی برای اینکه با کسی یکساعت در شهر قدم بزنی و بعد ازینکه با او شانه به شانه بودی، پشیمان نشوی باید دقت کنی (اتفاقی که شاید برای بسیاری از ما افتاده باشد..) چه برسد به انتخاب یک شریک برای عشق بازی.. نمی خواهم تحلیل مذهبی یا حتی جامعه شناسی بکنم که در هیچکدام کارشناس نیستم. ولی از دید یک انسان نگاه کنیم ببینیم باجسمی که روح ربوبیت را به امانت دارد چگونه باید رفتار کنیم...

با همین فرو رفتنِ بی حد انسان امروز ی در جسمانیتِ محض، کار به جایی می رسد که برای رفع نیاز به حیوانات، روبات ها، رفتارهای نامتعارف و عجیبی دست می زنند که... به انسانیت انسان ها شک می کنیم.

بنظرم هرقدر روح متعالی ست و شایسته ی احترام و رسیدگی (در خواندن و تفکر و همنشین ِ خوب و... ) ، جسم هم... چه با آب پاکیزه، چه با غذای حلال و چه با شریک جنسی ِ معقول و در شان خود باید که ستایش شود.

+ گوش کنید، آب و آتش؛ دنگ شو (اینجا)

+خوراک این روزهای من

من در یک رب مانده..

من در دانه های ریز حرف..