چند خانم میانسال آنطرف سر نمیدانم چه چیزی بحث میکنند، خانمی که به گمانم دیگر از میانسالی اش گذشته میچرخد می آید اینطرف بایستد.. تعارف میزنم بیاید بنشیند قبول نمیکند، روبرویم می ایستد..

می گوید:

الان 97 سالمه، همشو تو این تهران بودم، اتوبوس سوار می شدیم 2شاهی، 4قرون...

میدونی الان چرا این وضعیته؟ انقدر شلوغه؟

من: چرا!

ادامه میده: از شوهراشونه، یا شوهر ندارن، یا شوهراشون عرضه ندارن، قدیم مردا میومدن خونه با یه بغل پر... 

و ادامه می دهد.. 

من اما فقط به 97 سالگی ام فکر میکنم.. 

 

من در تلگرام:

https://telegram.me/darchin_e_chindar/290