هر چیزی در جهان شامل گذر زمان می شود. بعضی از علوم که در طی قرون وجه کاربردی شان کاملا از دست رفته و به خرافه بدل شده اند؛ مثل تاثیر ماه و ستاره ها در بخت و اقبال و شانس. گروهی دیگر هر سه ماه یکبار آپدیت می شوند مثل علوم تجربی؛ تا بحال چندین نظریه درباره سودمند و مضر بودن چایی یا سرطان زایی موبایل شنیده اید؟
تامل و تحقیق رویش انجام نداده ام ولی می دانم علومی مثل ریاضی هستند که با مرور زمان بهشان اضافه می شود و رشد می کند ،هرچند کاربرد هایشان هم شکل جدید به خود می گیرد.
علوم انسانی اما روند عکس داشته ست؛ عمر کوتاهی از بوجود آمدنش گذشته و روز به روز بر گستره اش افزوده می شود.
ادبیات هم تا دلتان بخواهد رنگ باخته و در راستای رشد زبان ،نفیس ترین کتاب های 500 سال پیش برای یک فرد امروزی هیچ مفهومی ندارد(صرف نظر از متخصصین).
تمام اینها را گفتیم تا برسیم به بخش پر رنگ مکالمات امروزی مان: ضرب المثل ها که در گفتمان هایمان مایه ی فخر فروشی و نیش و کنایه وزبان بازیست.
ضرب المثل هایی هست که از جان و دل گویای منظورند و بلکه چند منظوره به ابراز احساس انسانی می پردازند. ولی بخش عمده ای از ضرب المثل ها امروزه نفی شده اند ،هرچند هنوز هم کاربرد خودشان را دارند.
ولی اینکه هنوز ورد زبان های مردم عامه اند صحتشان را صحه نمی گذارد.
مثال: "خوبی که از حد بگذرد نادان خیال بد کند." این یکی از ضرب المثل هایی ست که من خودم خیلی ازش استفاده می کنم؛ درست که خیلی جاها صدق می کند ولی خب در علوم روانشناسی مدرن ،بزرگترین و نزدیکترین مسیر برای جلب توجه و حفظ و برقراری روابط انسانی همانا همیشه دوست داشتن انسان ها از عمق وجود و همیشه لبخند زدن با پاک ترین نیت هاست.
مثال2: "چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است" باز ممکن ست در موارد اندکی صدق کند ولی خب در روابط تجارت بین المللی می گویند: باید بهترین محصول را که می توانی تولید کنی برای صادرات اختصاص بدهی.
شاید در مواردی استفاده های دیگر از ضرب المثل ها به ذهنتان خطور کند ، منظور منم همینست که تعمیم آنها به تمامی موارد صحیح نیست.
مثال3: "بد بره بدتر میاد" این بدین معنی ست که وضعیت بد را با سرافکندگی تحمل کنید و برای احقاق حق زبان نگشایید و برای تغییر دادن وضع نا مناسب ِ موجود دست روی دست بگذارید که هرگز طعم خوشی را نخواهید چشید. به یقین که این فرضیه درست نیست.
اغلب ضرب المثل ها یکدیگر را نقض می کنند. و این نشان از آن دارد که طبق روال همیشه قانون نسبیت در جان ِ آنها جریان دارد. مثلا همین "بد بره بدتر میاد" با " پایان شبِ سیه سپید است"
مثال4:"طمع زیاد مایه ی جوانمرگی ست". شکی نیست که طمع و خواستن های نا تمام، باعث پیشرفت انسان است. نمی شود این صفت را از انسان سلب کرد چون سیری ناپذیری انسان نیازی به دفاع ندارد
مثال5:"چاردیواری اختیاری" . یک نفر پیدا شود و بگوید اختیار 4 دیواری اش را دارد. صدای زیاد ، نور زیاد ، رفت و آمد زیاد ،تعمیر یا ساخت و ساز... برای هر کنش و واکنشی روی چار دیواری ات باید از چپی و راستی و بالا سری و پایین دستی اجازه بگیری و جلب رضایت کنی.
مثال6:"چراغ پای خودش رو روشن نمی کنه" یا " چاقو دسته اش رو نمی بره"... که نیازی به توضیح ندارند.
و بسیاری موارد دیگر.. من بسیاری ضرب المثل های خوب و سنجیده در زبان فارسی و زبان های دیگر را نقض نمی کنم و به عمر مادامشان در میان لب های سخن سرایان ِ جهان امید وارم.
و؛ می شود اما ، ما هم در همین 60-70سال زندگی مان تحلیل نرویم؛ علم مان، معرفت و انسان دوستی مان ،شجاعت و عدالت خواهی مان... می شود تحلیل نرویم که هیچ... می شود پیشرفت کنیم.
+ نوشته شده در پنجشنبه سی ام تیر ۱۳۹۰ ساعت 0:42 توسط الیماه
|